راز زندگی, مطالب ناب, وبلاگ

سر گذشت من 2

سر گذشت من

زندگی من از آن جا شروع شد که توسط یکی از دوستان با کتاب راز آشنا شدم

بعد از آن که بعد از تمام این مسائل پا را از خانه بیرون گذاشتم و با شناختی که با سیستم کائنات پیدا کرده بودم وفهمیده بودم

با گوشه گیری وافسردگی  چیزی حل نمیشه وکسی قرار نیست برای من کاری انجام بده وخودم باید به خودم کمک کنم

وزندگی خود را از نو بسازم برای همین حال خودم را خوب کردم و با توکل به خدای خودم شروع کردم به نوشتن اهدافی که در

سر داشتم هر جا که سمینار مثبت اندیشی بود شرکت میکردم وحال خود را خوب نگه میداشتم و به معلو مات خود اضافه

میکردم من در آن زمان با توجه به بدهی تمام چیزها را فروخته بودم وهنوز هم بدهکار بودم فقط یک موتور برای من مانده بود که

حتی پول بنزین آن را نداشتم یادم میاد رفته بودم عابر بانک که ببینم پولی برای بنزین زدن دارم یا نه که حتی دریغ از یک دو هزار

تومانی ولی وقتی که من با راز کا ئنات اشنایی پیدا کرده بودم  حس میکردم که عابر بانک پول زیادی به من میده وحتی در آن

لحظه حال خود را خوب نگه میداشتم واقعا روز گا ر بسیار سختی بود……… بقیه در سر فصل بعدی

 

 

 

شکلات خوری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *